بعضی عشق ها مثله قصه نوحه
(طرف از ترس طوفان میاد سراغت)
بعضی عشق ها مثله قصه ی ابراهیمه
(باید همه چیزتو براش قربانی کنی)
بعضی عشق ها مثله قصه مسیحه
(آخرش به صلیب کشیده میشی)
اما بیشتر عشق ها مثله قضیه موسی است
(یه کم که دور میشی یه گوساله جاتو میگیره)
.
مصاحبه کننده: در هواپیمائی 500 عدد آجر داریم، 1 عدد آنها را از هواپیما به بیرون پرتاب میکنیم. چند عدد آجر داریم؟ متقاضی : 499 عدد!
مصاحبه کننده: سه مرحله قرار دادن یک فیل داخل یخچال را شرح دهید. متقاضی: مرحله اول: در یخچالو باز میکنیم - مرحله دوم: فیلو میذاریم تو یخچال - مرحله سوم: در یخچالو میبندیم !!
مصاحبه کننده: حالا چهار مرحله قرار دادن یک گوزن در یخچال را توضیح دهید! متقاضی: مرحله اول: در یخچالو باز میکنیم - مرحله دوم: فیلو از تو یخچال در میاریم - مرحله سوم: گوزنو میذاریم تو یخچال - مرحله چهارم : در یخچالو میبندیم!!
مصاحبه کننده: شیر واسه تولدش مهمونی گرفته، همه حیوونا هستن جز یکی. اون کیه ؟ متقاضی: گوزنه که تو یخچاله!!
مصاحبه کننده: چگونه یک پیرزن از یک برکه پر از سوسمار رد میشود؟ متقاضی: خیلی راحت, چون سوسمارا همشون رفتن تولد شیر!!
وقتی با خانواده میریم مسافرت نگران خورد و خوراک پول اینا نیستی ولی کمتر بهت خوش میگذره
وقتی با دوستات میری مسافرت خیلی خوش میگذره هر کاری دوست داری میکنی ولی باید با بیسکوئیت ساقه طلایی زنده بمونی
راست نمیگم؟
کی از کشفیات اخیر من:
اگه موقعی که توی ماشین هستید زبونتونو لای دندونای جلوییتون بذارید و دستتونو زیر چونتون
.
.
.
.
.
توی اولین دست انداز زبونتون کنده میشه!!!
••••••••• د نه د •••••••••
دندون به زبون می گه اگه یه کوچولو گازت بگیرم بریده میشی. زبون میگه دِ نـَـ دِ اگه موقع حرف زدن یه حرکتو اشتباه بیام کل ۳۲ تاتون باید بریزید بیرون..
•••••••••• د نه د •••••••••
دوستم میگه من خیلى تنهام ! میگم نـــــــه این حرفو نزن . هیچکس تنهانیست! من از تنهایی درت میارم. میگه واقعا؟ یعنی میخوای با من باشى؟ میگم دِ نـَـ دِ برات همراه اول میخرم…
•••••••••• د نه د •••••••••
دوستم پریده تو استخر داد میزنه میگه شنا کنم ؟
میگم دِ نـَـه دِ بزار اهنگ تایتانیک بزارم اروم غرق شو…
•••••••••• د نه د •••••••••
یه روز مامانم خونه نبود بابام غذا درست کرد . ماشاالله همه غذا رو سوزوند. اومدیم با مرام بازی دراریم تا آخر غذا رو خوردم . وقتی غذا تموم شد بابام برگشته میگه تموم شد؟میگم اره،مگه مشکلیه؟میگه دِ نـَـه دِ خاک بر سر از قحطی برگشتت الحق که آشغال خوری بچه .
•••••••••• د نه د •••••••••
هر ۳۹ روز یکبار یادی از دوستاتون بکنید فکر کردی برا دلتنگی میگم؟
دِ نه دِ برای این میگم که اگه مرده بود اقلا به مراسم چهلمش برسید!
•••••••••• د نه د •••••••••
داداشم ازم پرسید راسته میگن کاشف الکل رازیه؟ منم گفتم : د نـَـــــــه د هم کاشفش رازیه هم مصرف کنندش
•••••••••• د نه د •••••••••
دارم میرم آنتالیا دوست دخترم میگه میشه عزیزم منم ببری ؟میگم د نـَـــــــــــه د مگه ادم با کباب میره تو چلو کبابی……
•••••••••• د نه د •••••••••
حموم بودم، مامانم می زنه به در می گم بـــله ؟ می گه حمومی ؟ می گم پـَـَـ نــه پـَـَــــ اینجا لندنه، صدای منو از رادیو بی بی سی می شنوی. میگه : دِ نـَـه دِ در زدم بگم مهمونها اومدن دختراشون هم رفتن تو اتاقت داران با کامپیوترت کار میکنند ، لباس و حوله ات رو هم از پشت در برمیدارم که امشب رو لندن بمونی تا فهم درست جواب دادن رو یاد بگیری، آها یه چیز دیگه احتمالا آبگرمکن رو هم خاموش میکنم
•••••••••• د نه د •••••••••
زن در حالی که در آینه نگاه میکنه به شوهرش میگه:
من جدیدا خیلی وحشتناک، چاق و زشت به نظر میرسم.. لطفا یه چیز خوب بگو یه کم حالم بهتر بشه
شوهر: دِ نــــــــــــــــــَـــــ ـــه دِ بیناییت فوق العادست عزیزم
•••••••••• د نه د •••••••••
عروسی داداشم بود دیدیم نیست ، رفتم پیداش کردم دیدم داره اس ام اس بازی میکنه!
گفتم برادر من دیگه از این کارات دست بردار؛ گفت د ِ نه د ِ این یه کیس تازست.
•••••••••• د نه د •••••••••
عمو زنجیر باف ! بَله
زنجیر منو بافتی ؟
پـَـَـ نــه پـَـَــ !
پشت کوه انداختی ؟
دِ نه دِ
•••••••••• د نه د •••••••••
یه نفر داشته چایی میخورده یهو یه خرمگس افتاد تو چاییش بهش گفتن بگیر بندازش تو سطل گفت : د ِ نه د ِ بایستی هرچی خورده برگردونه تو لیوان
•••••••••• د نه د •••••••••
رفتم دکتر از منشیه می پرسم دکتر هست؟ میگه بله می خوایید برید پیششون؟
د نه د اومدم ببینم اگه این وقت شب هنوز تو مطبند، تلاش شبانه روزیشون رو سرمشق زندگیم قرار بدم و برم
•••••••••• د نه د •••••••••
امتحان داشتیم به دوستم میگم نخوندم تقلب میرسونی میگه دِ نـَـه دِ اونوقت نمرت مثل من میشه گفتم پـَـَـ نــه پـَـَـــ توقع داری نخونده من بهت تقلب بدم نمره تو مثل من بشه؟
•••••••••• د نه د •••••••••
از دل برود هر آن که از دیده برفت دِ نـَـه دِ اون روشن دل که نمی بینه تکلیفش چیه؟
•••••••••• د نه د •••••••••
بابام اومده میگه تو اخبار گفته خاویار تقلبی اومده،مواظب باشا.
دِ نـَـه دِ آخه پدره من،من خاویار خورم یا تو یا هفت نسل قبلمون!
•••••••••• د نه د •••••••••
دوستم پریده تو استخر داد میزنه میگه شنا کنم ؟
میگم دِ نـَـه دِ بزار اهنگ تایتانیک بزارم اروم غرق شو…
•••••••••• د نه د •••••••••
با رفیقم رفتیم سینما، بعد میگه: کاش دوست دخترتم میاوردی! د ن د اگه قرار بود اون بیاد که تو سبیل کلفت رو نمی آوردم!
دقت کردین تو این فیلمای ایرانی هر وقت یه مرد به نامزدش گل هدیه میده، زنه میگه وااااااااای... اینا ماله منه؟!
نه پس مال سرندی پیتیه!!! خب مال توئه دیگه!
آخه این چه سوال مزخرفیه که تو همه ی نمایش نامه ها هست؟!
باز سر كلاس نشسته بوديم . چند باري استاد هي چش غره مي رفت به يكي از بچه ها . ديگه عصباني شد و گفت آخه اون لاستيك چيه تو دهنت؟؟!!!
دوست ما هم در كمال آرامش با لحن آلن دلوني گفت : بارزه آقا بارز...
عاقا نفر داشتيم دندوناش لاي موزاييك گير كرده بود در نميومد!!
موز خریدم، دونه ای 700تومن!
اگه وزن پوستش رو ضربدر700 تومن کنیم و تقسیم بر وزن کل موز کنیم، قیمت پوستش میشه 275 تومن!.
.
.
هیچی دیگه ، پوستش رو هم خوردم.... :))))
یه بار هم رفتم دست کشیدم رو آفتابه، ازش یه غول اومد بیرون . . .
بهم گفت آرزو کن، گفتم یه خونه میخوام، گفت خب منگل من اگه خونه داشتم که خودم تو آفتابه نمیخوابیدم!!!
حرفش خیلی منطقی بود لامصب!
مردی در هنگام رانندگی درست جلوی حیاط یک تیمارستان پنچر شد
و مجبور شد همانجا به تعویض لاستیک بپردازد...
هنگامی که سرگرم این کار بود ماشین دیگری به سرعت از روی مهره های چرخ که در کنار ماشین بودند گذشت و آنها را به درون جوی آب انداخت
و آب مهره ها رو با خود برد....
مرد حیران مانده بود که چه کار کند؟ تصمیم گرفت که ماشینش را همان جا رها کند و برای خرید مهره چرخ برود...
در این حین یکی از دیوانه ها که از پشت نرده ها نظاره گر این ماجرا بود او را صدا کرد و گفت :
از 3 چرخ دیگر ماشین از هر کدام یک مهره باز کن و این لاستیک را با 3 مهره ببند و برو تا به تعمیرگاه برسی !!!
آن مرد اول توجهی به این حرف نکرد
ولی بعد که با خودش فکر کرد دید راست میگوید و بهتر است همین کار را بکند
پس به راهنمایی او عمل کرد و لاستیک زاپاس را بست ...
هنگامی که خواست حرکت کند رو به آن دیوانه کرد وگفت :
خیلی فکر هوشمندانه ای بود پس چرا توی تیمارستان انداختنت ؟؟؟؟؟
دیوانه لبخندی زد و گفت :من اینجام چون دیوانه ام اما احمق که نیستم
روزی مرد خسیسی که تمام عمرش را صرف مال اندوزی کرده بود و پول و داریی زیادی جمع کرده بود، قبل از مرگ به زنش گفت: من می خواهم تمامی اموالم را به آن دنیا ببرم .او از زنش قول گرفت که تمامی پول هایش را به همراهش در تابوت دفن کند.زن نیز قول داد که چنین کند.چند روز بعد مرد خسیس دار فانی را واداع کرد.
زن نیز قول داد که چنین کند. وقتی ماموران کفن و دفن مراسم مخصوص را بجا آوردند و می خواستند تابوت مرد را ببندند و ان را در قبر بگذارند،ناگهان همسرش گفت: صبر کنید. من باید به وصیت شوهر مرحومم عمل کنم.بگذارید من این صندوق را هم در تابوتش بگذارم.دوستان آن مرحوم که از کار همسرش متعجب شده بودند به او گفتند آیا واقعا حماقت کردی و به وصیت آن مرحوم عمل کردی؟زن گفت: من نمی توانستم بر خلاف قولم عمل کنم.
همسرم از من خواسته بود که تمامی دارایی اش را در تابوتش بگذارم و من نیز چنین کردم.البته من تمامی دارایی هایش را جمع کردم و وجه آن را در حساب بانکی خودم ذخیره کردم.در مقابل چکی به همان مبلغ در وجه شوهرم نوشتم و آن را در تابوتش گذاشتم، تا اگر توانست آن را وصول کرده و تمامی مبلغ آن را خرج کند !!!
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
اموزش همه چیز
و آدرس
javad0111.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.